
1 | پدر در سوگ تو دلهاي ما پيوسته مي گريد توئي در خاطر دلهاي ما تا آخرين لحظه |
سراپا همچو شمعي بي نفس آهسته مي گريد بيادت چشم ما چون ساغر بشكسته مي گريد |

2 | رفتي و آتش زدي بر جسم و جانم اي پدر چون به ياد آرم محبت هاي ديرين تو را |
گشته تاريك از فراغت آشيانم اي پدر مي رود از كف برون تاب و توانم اي پدر |

3 | آن گنج نهان در دل خانه پدرم بود هر جا كه زمن نام و نشاني طلبيدند |
هم تاج سرم بود و همي بال و پرم بود آوازة نامش سند معتبرم بود |

4 | اين گوهر گم گشته بدنيا پدرم بود با رفتن او كلبة قلبم شده تاريك |
محبوب همه يار همه تاج سرم بود تنها نه پدر بود كه نور بصرم بود
|

5 | رفت از سر ما سرور ما تاج سر ما ماتمكده شد خانة ما بعد تو بابا |
زحمتكش مظلوم ، خدايا پدر ما بشكست به يكباره فلك بال و پر ما |

6 |
پدر آن تيشه كه بر خاك تو زد دست اجل آن كه در زير زمين داد سر و سامانت |
تيشه اي بود كه شد باعث ويراني من كاش مي خورد غم بي سر و ساماني من |

7 |
باورم نيست پدر رفتي و خاموش شدي خانه را نوري اگر بود ز رخسار تو بود |
ترك ما كردي و با خاك هم آغوش شدي اي چراغ دل ما از چه تو خاموش شدي |

8 | پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
خانه خلوت و غربت زده ات سخت غمین |
هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
اینک این جا پسرت با غم تو خاک نشین |

9 | از ملك جهان رفت به جنت پدر ما افسرده نمي خواست دل همسر و فرزند |
برداشته شد ساية لطفش ز سر ما افسوس فلك كرد پر از غم جگر ما |

10 |
گر چه ديگر من نمي بينم گل روي تو را گوهر يكدانه ام اي نازنين باباي من |
خاطراتت را در اين غمخانه مهمان مي كنم تا ابد ياد تو را در سينه مهمان مي كنم |

11 |
پدرم ديده به سويت نگران است هنوز آنقدر مهر و وفا بر همگان كردي تو |
غم ناديدن تو بار گران است هنوز نام نيكت همه جا ورد زبان است هنوز |

12 |
آسمان از من گرفتی عاقبت آن اخترم را آسمان ای کاش من آن خاک بودم |
اخترم را ، گوهرم را ، سرورم را ، پدرم را تا که در بر می گرفتم جسم پاک پدرم را |

13 |
ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران |
ای پدر جان همگی چشم به راهت هستیم لیک ما غمزده هر لحظه به یادت هستیم |

14 |
در فراغت جگرم سوخت پدر غم هجران تو هرگز نرود از نظرم |
شد پریشان دلم و بال و پرم سوخت پدر بی خبر بار سفر بستی و رفتی پدرم |

15 |
لحظه های با پدر بودن مرا یادش بخیر خوش بهاری داشتم اما خزان شد گلشنم |
آن نشاط و شادی و مهر و وفا یادش بخیر یاد آن گلواژة عشق و صفا یادش بخیر |

16 | یک زمان در خواب غفلت زیستم تا که از خواب گران برخاستم |
در کنار من پدر بی تاب بود ناگهان دیدم پدر در خواب بود
|

17 | ای دریغا رادمرد لطف و رحمت در گذشت او که با عشق علی قلبش به سینه می تپید |
نخبه شوق و تلاش و کار و همت در گذشت گشت تسلیم قضا و با رضایت درگذشت |

18 |
آنكس كه مرا ساية سر بود پدر بود در سينه اگر بود مرا سوزي و دردي |
در ديده مرا نور بصر بود پدر بود آنكس كه سراپاي شرر بود پدر بود |

19 |
اي پدر ديده به سويت نگرانست هنوز دل ز هجران تو در بحر الم غوطه ور است |
داغ تو بر دل ما بار گرانست هنوز ديده از دوري رويت نگرانست هنوز |

20 |
بابا مرا به خون جگر پروريده اي اين درد را چگونه تحمل توان نمود |
يك عمر بهر من به جهان رنج ديده اي من زنده ام تو در دل خاك آرميده اي |

21 |
گر چه دوري ز برم همسفر جان مني در دل شب منم و ياد تو و گوهر اشك |
قطرة اشكي و در ديدة گريان مني همره اشك تو هم بر سر مژگان مني |

22 | ترا گرفت ز من دست روزگار پدر فضاي خانه تهي كي ز ياد روي تو ماند |
ز رفتنت شده روزم چو شام تار پدر كه مانده عكس تو امروز يادگار پدر |

23 |
آنكس كه مرا روح و روان بود پدر بود افسوس كه رفت از سرم آن ساية رحمت |
آنكس كه مرا راحت جان بود پدر بود آنكس كه برايم نگران بود پدر بود |

24 |
با رفتن تو دلم غريبانه گريست روزي كه تو رفتي ز برم غير از دوست ژ |
شمعي شد و در ماتم پروانه گريست بر حال دلم ديدة بيگانه گريست |

25 | بيادت مادرم از جان فكارم تو تا رفتي به زير خاك مادر |
دلي از داغ هجرت داغدارم شده تيره ز هجرت روزگارم |

26 |
غم جانسوز ما را باغباني مقام وسعت اندوه ما را |
كه گلچين لاله اش را چيده داند كسي كه داغ مادر ديده داند |

27 |
مادر مرا بخون جگر پروريده اي اين درد را چگونه تحمل توان كنم |
يك عمر بهر من به جهان رنج ديده اي من زنده ام تو در دل خاك آرميده اي |

28 |
بيامدم به كنار مزارت اي مادر دلم ز هجر تو خون گشت و از بصر جاري |
كه ساعتي بنشينم كنارت اي مادر ز اشك ديده كنم تر مزارت اي مادر |

29 |
خوش آن روزي كه مادر در برم بود دعاي بي رياي مستجابش |
همايون ساية او ، بر سرم بود به حل مشكلاتم ، ياورم بود |

30 | مادرم عشق و اميدم بودي هر زمان غصه بمن رو مي كرد |
باعث روي سپيدم بودي بهترين يار و نويدم بودي |

31 |
مرا از غصه جان بر لب رسيده از آن مي گريم و مي نالم امروز |
سرشك از ديده بر دامن چكيده كه اينجا مادر من آرميده |

34 | عزيزان هرگز اين باور ندارم به راه زندگي در خستگي ها |
كه ديگر مهربان مادر ، ندارم دگر ياري نوازشگر ندارم ج |

35 | كنيد اي دوستان تا مي توانيد كه جنت زير پاي مادران است |
به راه مادر خود ، جان فشاني خدا را قدر مادر ها بدانيد |

36 | همي نالم كه مادر در برم نيست مرا گر دولت عالم ببخشند |
صفا و ساية او بر سرم نيست برابر با نگاه مادرم نيست |

37 | ز داغت دیده ام دریاست مادر بپاخیز و ببین کاشانه ی ما |
دلم چون لاله ی صحراست مادر پس از تو ساکت و تنهاست مادر |

38 | مادر زغم تو زار گرید آشفته و بیقرار گرید |
چون ابر به نوبهار گرید در گلشن غم هزار گرید |

39 | دلا ديدي كه آخر مادرم رفت ز دل رفت و دگر شور و نشاطم |
انيس و مونس جان پرورم رفت چو شاهي بودم و تاجر سرم رفت |

40 | مادر به خاك رفت رخ با صفاي تو روحت هميشه شاد بود اي گل بهشت |
اي ماية سعادت و رحمت دعاي تو چون در كنار حضرت زهراست جاي تو |

41 | مادر به زير خاك چو خوش آرميده اي قدت خميده گشت و بشد موي تو سپيد |
اي باغبان ز گلشن خود دل بريده اي تا يك پسر بخون جگر پروريده اي |

42 | روح پاكت مادرم با فاطمه محشور باد اي چراغ زندگاني مادرم يادت بخير |
خانة قبر تو از لطف خدا پر نور باد خاطرت در باغ فردوس برين مسرور باد |

43 | آبروي اهل دل از خاك پاي مادر است آن بهشتي را كه قرآن مي كند توصيف آن |
هر چه دارند اين جماعت از دعاي مادر است صاحب قرآن بگفتا زير پاي مادر است |

44 | سخن دیگر نگفتی ای سخن پرداز خاموشم نه چشم بسته بگشایی ، نه راه رفته بازآیی |
فراموشت نمی کردم چرا کردی فراموشم به مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشم |

45 | غم يكسال هجرانت به ما قرني هويدا شد به هر گلشن در اين موسم شكوفا مي شود گلها |
به دل مرگت نشد باور از اين پس هم نخواهد شد گل باغ اميد ما چرا اين گونه پر پر شد |

46 |
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وصل تو اجل از سر ما دور همی داشت |
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست از دولت هجر تو کنون دور نماندست |

47 |
دردا که یار در غم و دردم نشاند و رفت مخمور باد ! طرب انگیز عشق را |
ما را چو بر سر آتش نشاند و رفت جامی نداده زهر جدایی چشاند و رفت |

48 |
رسم گلچین فلک گر چه همه یغما بود نامش ای دل که غمناکترین واژة شعر |
لیک این بار گلی چید که بی همتا بود داغ او را نتوان گفت که جان فرسا بود |

49 |
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد |
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران داند که سخت باشد قطع امید یاران |

50 | هر گل كه بيشتر به چمن مي دهد صفا گلچين روزگار عجب با سليقه است |
گلچين روزگار امانش نمي دهد مي چيند آن گلي كه به عالم نمونه است |

51 |
مرغ شب خوابید و من از گریه بیدارم هنوز چشمه ها خشکید ، دریاها ز موج افتاد لیک سر نهادم چون به گیسوی تو هنگام وداع |
گر چه رفتی از برم ، مشتاق دیدارم هنوز اشک می بارد ز چشمان اسف بارم هنوز مانده آن چین و شکن بر روی رخسارم هنوز |

52 | ای عزیزان قاصد خورشید رفت دلسپاری بار را زین کوچه بست آسمان را رنگ خاموشی گرفت |
تکسوار مرکب امید رفت ماندگاری رفت و از یاران گسست عشق ها گرد فراموشی گرفت |

53 | آن عشق که دیده گریه آموخت از او امروز نگاه کن که جان و دل من |
دل در غم او نشست و جان سوخت از او جز یادی و حسرتی چه اندوخت از او |

54 | ای که اندر جمع ما چون ماه تابان رفته ای دیگر اندر جمع ما شادی نمی گنجد دریغ |
گوهر ارزنده ای بودی و ارزان رفته ای از میان دوستدارانت شتابان رفته ای |

56 |
فلك آخر ربودي سرور و فرزانة ما را ندانم از چه رو كردي شعار خويش گل چيدن |
به خاموشي سپردي محفل و كاشانة ما را گل ما چيدي و بر هم زدي گلخانة ما را |

57 | من درد تو را ز دست آسان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم |
دل برفکنم ز دوست تا جان ندهم کان درد به صد هزار درمان ندهم |

58 | افسوس كه آن همدم ديرينة ما رفت او رفت از اين جمع و دل جمع شكسته |
آن مظهر پاكيزگي و مهر و صفا رفت اي داد و فغان مونس جان و دل ما رفت |

59 | عجب نوری ز چشم دوستان رفت محبان را پریشان کرده داغش |
عجب خندان گلی از بوستان رفت که از سوی محبان ناگهان رفت |

61 |
قصة مرگ تو را ناگه شنيدن زود بود آخر اي يار همه اي مظهر مهر و وفا |
در عزايت جامه اندر تن دريدن زود بود در ديار جاودان منزل گزيدن زود بود |

62 | گر چهل روز گذشت از فوت اين گل ما مطمئن باش كه يادت نرود از دل ما |
روشني نيست نه در خانه ، نه در ديدة ما مگر آن روز كه در خاك شود منزل ما |

63 | پیرایه باغ و هر چمن بود شمعی به میان انجمن بود |
نیلوفر و یاس و نسترن بود یار همه بود و ماه من بود |

64 | از داغ تو ای شکوفة غم گردید بهار ما محرم |
جاریست ز چشم لاله شبنم باریم ز دیده اشک ماتم |

65 | ای نوگل باغ آشنایی ای گوهر بحر پارسایی |
ای مهر سپهر دلربایی فریاد ز ماتم جدایی |

66 | افسوس به فصل نوبهاران یاران همه زار و داغداران |
داغ تو شکست قلب یاران مأوای تو شد به لاله زاران |

67 | شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت همچو حافظ همه شب ناله و زاري كرديم |
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت كاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت |

68 | صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم | تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم |

69 | بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم | باشد که نباشیم و بدانند که بودیم |

70 | همه خاک دارند بالین و خشت | خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت |

71 | رفتی ولی کجا که به دل جا گرفته ای | دل جای تست گر چه دل از ما گرفته ای
0 |

72 | دل سنگ خارا بسوزد مدام | ز داغ جوانان نادیده کام
|

73 | یا شاه نجف ببین من حیران را تو میزبان خاک فلکی |
محروم ز درگهت مران مهمان را اطعام کن این گدای سرگردان را |

74 | ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم تو سفر کردی و آسوده شدی از دنیا |
ای گل پرپر ما چشم به راهت هستیم ما گرفتار غمت تا به قیامت هستیم |

75 | در مخزن لایموت دردانه علی ست در کعبه ظهور کرد تا بر همه کس |
در کون مکان امیر فرزانه علی ست معلوم شود که صاحب خانه علی ست |

76 | آن روز که هجران تو بنیاد گرفت آن روز که تو را اشک نشان می بردند |
دست و دل ما دامن فریاد گرفت آن روز خدا هر چه به ما داد گرفت |

77 | ای ز تو آئینه دلها علی دلشدگان را تو امیری علی |
ذکر تپش های دلم یا علی (ع) در شب غم ماه منیری علی (ع) |

78 | زود بود اي گل چنين پرپر شدي آري ، آري همسر من زود بود |
زير خاك تيره همبستر شدي اين سفر را بار بستن زود بود |

79 | دنيا به كسي خط اماني نسپرد آن سنگ كه نام نامي او اجل است |
هر كس كه بزاد عاقبت خواهد مرد بر شيشة عمر هر كسي خواهد خورد |

80 | اي سرو سايه از سر ما برگرفته اي اي خاك تيره عزيزان ما عزيز دار |
رفتي در زير خاك ، منزل ديگر گرفته اي اين نور چشم ماست كه در بر گرفته اي |

81 | محبت آتشي در جانم افروخت عجب پيراهني بهرم بريدي |
كه تا دامان محشر بايدم سوخت كه خياط اجل ميبايدش دوخت |
