شعر سنگ قبر مادر یکی از سخت ترین انتخاب های این حوزه می باشد به عنوان کسی که از موقع تولد فرزندانشان تا اخرین نفس هایشان از جان و وقت و زندگی خود برای خانوادشان گذشته اند و واقعا در چنین لحظاتی انسان احساس میکند زندگی خودش هم به اتمام رسیده است
و در این شرایطی دوست دارند متنی با معنای بزرگ و احساسی در حد مادر خود استفاده کنند این متن باید جوری باشد که مادری که عمر خود را وقف کرده بتواند معنای ویژه ای به این مادر بزرگ داده شود. متن شعر سنگ قبر مادرالبته انتخاب متن شعر سنگ قبر مادر بسیار مشکل است و شما میتوانید با مرور شعر های موجود در این صفحه شعر سنگ قبر مادر را انتخاب کنید .در ضمن در صورتی که شعر مناسب را پیدا نکردید شما میتوانید با تماس با همکاران ما در ضمینه شعر مشاوره داشته باشید و شعر های بیشتر را از همکارن درخواست کنید . هدف این مجموعه ارائه شرابط لازم برای عزیزان می باشد که در این شرایط بتوانند حداقل در این موارد آرامش لازم را داشته باشند . مجموعه ای از اشعار مادر جهت درج در سنگ قبر مزار مادران عزیز و یادگاری از اقوام و خانواده شان که گروه سنگ عقیق تعدادی از این اشعار را به شما عزیزان پیشنهاد میدهد . این اشعار توسط شاعران بنام کشورمان برای وجود نازنین بهشی مادر سروده شده است . این اشعار در سبک های مختلف سروده شده و شما عزیزان با توجه به سلیقه خود در شعرخوانی میتوانید از این اشعار استفاده کنید .. |
شعر سنگ قبر مادر 1 | مادرم ای رفته در خوابی دراز گرچه گلهایت همه تنها شدند |
یا سهایت توی ایوان گشته باز
با شقایق های آن دنیا بساز |
شعر سنگ قبر مادر 2 | قسم به تربت مادر که سجدگاه من است
مادر گمان مبر ز خیال تو غافلم |
که مهر مادریش تا ابد پناه من است
گر مانده ام خموش ، خدا داند و دلم |
شعر سنگ قبر مادر 3 | قسم به تربت مادر که سجدگاه من است
مادر گمان مبر ز خیال تو غافلم |
که مهر مادریش تا ابد پناه من است
گر مانده ام خموش ، خدا داند و دلم |
شعر سنگ قبر مادر 4 | این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز
مادر بخواب خوش که زیادم نمی روی |
مرگ مادر که فراموش نگردد هرگز
جانم فدای روی تو ، منزل مبارکت |
شعر سنگ قبر مادر 5 | مادر به تو سوگند در این خانۀ خاموش تویی شمع و منم پروانه مادر |
افسانۀ شادی و خوشی گشته فراموش
تویی گنج و منم ویرانه مادر |
شعر سنگ قبر مادر 6 | مادر به تو سوگند در این خانۀ خاموش تویی شمع و منم پروانه مادر |
افسانۀ شادی و خوشی گشته فراموش
تویی گنج و منم ویرانه مادر |
شعر سنگ قبر مادر 7 | ای خاک تیره مادر ما را عزیز دار
مادر فدای تربت تو جان ما |
این نور چشم ماست که در برگرفته ای عاجز زوصف چهرۀ پاکت بیان ما |
شعر سنگ قبر مادر |
کسی که طعم محبت چشیده می داند
مادر امروز، جهان بی تو نبیند چشمم |
مصیبتی به جهان همچو مرگ مادر نیست
این منم بر سر خاک تو که خاکم بر سر |
شعر سنگ قبر مادر 9 | مادر این نکته بدان در غم تو پیر شدم | خسته و در به دری کز همگان سیر شدم |
شعر سنگ قبر مادر 10 | آن ابر که گل همقدم بارش او بود | سیراب نکرده عطش دست ،چرا رفت؟ |
بیشتر بخوانید | شعر سنگ قبر پدر |
شعر سنگ قبر مادر 11 | نیست دیگر سایۀ پر مهر مادر بر سرم
مادر به خدا این دل ما کعبۀ درد است |
آن که بود از مرحمت غم خوار و یار و یاورم
رخسارۀ ما برگ خزان دیدۀ زرد است |
شعر سنگ قبر مادر 12 | پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
خانه خلوت و غربت زده ات سخت غمین |
هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
اینک این جا پسرت با غم تو خاک نشین |
شعر سنگ قبر مادر 13 | مادر از کوی تو با دیدۀ تر خواهم رفت
فرزند ز ما درست خرسند |
چهره آلود به خوناب جگر خواهم رفت
بیگانه کجا و مهر مادر ! |
شعر سنگ قبر مادر 14 | این جا بهشت آرزو در زیر خاک است
مرا گر دولت عالم ببخشند |
آرامگاه مادری مظلوم و پاک است
برابر با نگاه مادرم نیست |
متن سنگ قبر مادر 15 | حیف از تو مادرم که به خاک آرمیده ای
مادر غم تو ، همنفسم شد به جان تو |
رفتی و جایگاه تو بر دیدگان ماست
با این غم بزرگ چه خاکی به سر کنم |
14 | مادرم رفتی و داغت به دل ماست هنوز
یا رب ! عزیز ما را از روی لطف |
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
بنمای غرق رحمت بی منتهای خویش |
16 | متن سنگ قبر مادر | ناله کردم ذره ای از کوه دردم کم نشد
در گلستان گردگل بسیار گردیدم ولی |
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد
از هزاران گل که بوییدم یکی مادر نشد |
بیشتر بخوانید | شعر سنگ قبر فرزند |
16 | ای سبزترین روایت دل ، مادر
رفتی و دو چشم خسته ام پر خون شد |
ای با خبر از نهایت دل ، مادر
من با که کنم حکایت دل مادر |
17 | قربان نگاه خسته ات ، مادر جان
از عمق دو چشم مهربانت پیداست |
لبخند به گل نشسته ات ، مادر جان
تصویر دل شکسته ات ، مادر جان |
18 | من کجا بوسۀ مادر دیدم
خرم آن طفل که بوسد مادر |
اشک بود آن که زر رویم بوسید
روشن آن دیده که رویش می دید |
19 | شعله ای خاموش گشت و خانه ای بی نور شد
مادر شایسته ای زین عالم ناپایدار |
گوهر ارزنده ای پنهان به خاک گور شد
چشم خود بربست و از چشم عزیزان دور شد |
20 | خدایت بیامرزد ، ای مادرم
تو کردی مرا با خدا آشنا |
تو دست محبت کشیدی سرم
تو دادی نشان راه پیغمبرم |
21 | مادرم چشمان پرخون به راهت مانده است
رفته ای سوی جنان ، ای مظهر مهر وفا |
داغ هجرت خاک غم را برسرم افشانده است
چون که از جنت تورا زهرای اطهرخوانده است |
22 | ای گل گلخانه ! پژمون ، فسردن زود بود
شمع محفل ! سوختی خاموش کردی خانه را |
خانه شد ظلمت سرا ، از خانه رفتن زود بود
سوختیم از هجرت ای مادر ،گسستن زود بود |
23 | همیشه یاد رخت ای گرامی جاوید
به یاد آن همه درد و غمی که بر تو گذشت |
بود عزیزترین نقش خاطرم ، مادر
هنوز خون چکد از دیدۀ ترم ، مادر |
24 | هزار دست تمنا گشاده است دلم | کجاست دامن لطفت ؟ بیا شکسته دلم |
25 | اینجا مزار زنده دلی پاک و با صفاست
در دل چو عشق فاطمه را داشت مادرم |
گنجینه ای ز معرفت و همت و حیاست
چشم شفاعتش به علی و به مصطفاست |
26 | مادرا جایگهت سینه ی این خاک نبود
با وجودی که همه راه بر این جای برند |
ور نه این دیده ما این همه نمناک نبود
باور مرگ تو را قوت ادراک نبود |
27 | مادرا سایه ی مهر از سر ما دور مدار
مهربان مادر اطفال تو بودی و کنون |
از فراقت دل ما خسته و رنجور مدار
تن مظلومه ، نگه در قفس گور مدار |
28 | همی نالم که مادر در برم نیست
مرا گر دولت عالم ببخشند |
صفاو سایه او بر سرم نیست
برابر با نگاه مادرم نیست |
29 | مادرم ذکر خداوند جهان کار تو بود
عاقبت رفتی و از مهر جهان دل کندی |
در جهان طاعت حق ،مونس وغمخوار تو بود
چون که زهرای علی تشنه دیدار تو بود |
30 | هر گه که ز شوق می کنم یاد تورا
الحق ز تبار حضرت زهرا بود |
گویم که هزار آفرین باد تورا
آن شیر زنی که پرورش داد مرا |
31 | تو را می گویم ای مادر ،ندیم کود کی هایم
چه تدبیری کنم دل را شب تنهایی فردا |
از این پس من دگر شب هابه بالین تومی آیم
خودم را گویم ا مادر،که عمری بی تو تنهایم |
32 | ان مرقد عشق و آرزو هاست
ای خاک ! تو حرمتش نگه دار |
این تربت پاک مادر ماست
این رنج کشیده مادر ماست |
33 | مرغ بخوابید و من از قصه بیدارم هنوز
سر نهادم چون به گیسوی تو هنگام وداع |
گر چه رفتی از برم مشتاق دیدارم هنوز
مانده آن چین و شکن بر روی رخسارم هنوز |
بیشتر بخوانید | سنگ قبر در اصفهان |
34 | مادر ای آفتاب هست بخش
دامن پاکت ای فرشته مهر |
زیر پایت بهشت جاوید است
باغ آلاله گون توحید است |
35 | رفتی ز من مهر گسستی مادر
افسوس که بود و ندانستم من |
با رفتن خود دلم شکستی مادر
ای در گرانمایه ، چه هستی مادر |
36 | مادر ، به خدا ماه در این خانه تو بودی
از خاطر دل ها نرود یاد تو هرگز |
روشنگر این کلبه ویرا نه تو بودی
ای آن که به نیکی همه افسانه تو بودی |
37 | دلا دیدی که آخر مادرم رفت
شده ماتم ، سراسر کلبه ما |
یگانه همدم و آن یاورم رفت
از آن روز که آن تاج سرم رفت |
38 | آبروی اهل دل از خاک پای مادر است
آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن |
هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است
صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است |
39 | به شب های جدایی گاه و بیگاه
به چشمم جلوه ای دارد شبانگاه |
به گوشم می رسد ، آوای مادر
جمال مادر و رویای مادر |
40 | یاد ایامی که مادر داشتیم
زندگی با اومرا افسانه بود |
افسری زیبنده بر سر داشتیم
روشنی بخش دلم در خانه بود |
41 | گرچه من دیگر نمیبینم تورا
گوهر یکدانه ام ، ای مادر خوبم بدان |
خاطراتت را در این غمخانه مهمان می کنم
یا ابد یاد تو را در سینه پنهان می کنم |
42 | ای مادر اگر دسترسی داشتمی
خودرا گل و سنگ و خاک پنداشتمی |
سنگ سیه از قبر تو برداشتمی
تنهات به زیر خاک نگذاشتمی |
43 | مادر ای گلبوته ی مهتاب من
مادر ای سازنده ی فردا من |
مادر ای عطر گل شاداب من
مادر ، ای خون تو در رگ های من |
44 | بگو مادر هنوزم یادی از ما می کنی یا نه؟
به هر دردی که گشتم مبتلا ، کرد مداوایم |
درون خاک تیره وا عزیزا می کنی ا نه؟
غم بی مادری را هم مداوا می کنی یا نه |
45 | دلم را از غمت مادر، شکستی
یقین دارم که در باغ بهشتی |
تمام رشته ها از هم گسستی
کنار حضرت زهرا نشستی |
46 | آیه ی گل ،آیت گلزار ،اینجا آرمیده
آبشار عاطفه ، آتشفشان عشق و احساس |
مظهر مهر، اسوه ی ایثار اینجا آرمیده
مادری دلداده و دلدار این جا آرمیده |
47 | امروز هستی ام ز امید دعای توست
مادر بهشت من ، همه آغوش گرم توست |
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
گویی سرم هنوز به بالین نرم توست |
48 | عشقت نه سر سری است که ازسر به در شود
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم |
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
باشیر اندرون شد و با جان بدر شود |
49 | بخواب ای مادرم ،آرام و خسته
بمیرم من برای غصه هایت |
بخواب ای مادرم، ای دل شکسته
بمیرم من برای اشک هایت |
50 | مادرم ، ای چشمه ی مهرو وفا
مادرم ، ای روز سختی یار من |
مادرم ، ای آیت لطف خدا
مادرم ای بهترین غمخوار من |
51 | رفتی و شدی راحت از رنج و غم دنیا
از هجر تو می نالم، بنگر تو بر احوالم |
کز درد فراق تو ،خون شد جگرم مادر
کز داغ تو چون مرغی بی بال و پرم مادر |
52 | باز آمدم به پرسش حال تو ای امید
باز آمدم که بوسه زنم بر مزار تو |
ای مادرم که هر نفسم گفتگوی توست
ای قبله ای که جان و دل من به سوی توست |
53 | جای خالی تو زین پس یک سبد
مادرم آخر کجا جویم تو را |
پر ز یاس و رازقی شد تا ابد
تا که یک بار دگربویم تورا |
54 | فلک مادر گرفت و برد در خاک
چه گویم مادرا با رفتن تو |
وجود نازنینی با دلی پاک
فغانم می رسد بر اوج افلاک |
55 | رخت از این خاک برده ای مادر
تربتت کعبه ی دگر ماراست |
دل به باقی سپرده ای مادر
پس تو هرگز نمرده ای مادر |
56 | ای روح ایثار ای مادر من
از شوق رویت ای ماه تابان |
ای خاک پایت تاج سر من
خون می زند جوش در پیکر من |
57 | دگر آغوش مادر جای ما نیست
ز آن روزی که از دار فنا رفت |
دریغا دامنش مأوای ما نیست
کسی غمخوار و هم آوای ما نیست |
58 | در گلستان ادب آموزگارم مادر است
من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم |
بعد رب العالمین پروردگارم مادر است
اولین معشوق من در روزگارم مادر است |
59 | مادرم ای رفته در خوابی دراز
گرچه گل هایت همه تنها شدند |
یاس هایت توی ایوان گشته باز
با شقایق های آن دنیا بساز |
60 | مهربان تر زدل عاشق مادر دل نیست
دل پاکی طلبیدم که کنم هدیه به او |
به دو گیتی چو دل صادق مادر دل نیست
هر چه گشتم به خدا ، لایق مادر دل نیست |
61 | گل های بهشت ، سایبانت مادر
دیگر چه کسی چشم به راهم باشد |
یک دسته ستاره ، ارمغانت مادر
قربان نگاه مهربانت مادر |
62 | حاشا که زدل ، مهر تو آسان برود
ای از بر من برفته ، مهر تو مرا |
وان عشق گران خریده ، ارزان برود
با شیر فرو شده ست و یا جان برود |
63 | ای رهگذران ، گنج وفا خفته در اینجا
دریای خروشان محبت ، گل ایثار |
آتشکدۀ شور و صفا ، خفته در اینجا
ای هم نفسان ، مادر ما خفته در اینجا |
64 | دامن مادر است ، منبع عشق
عشق را گر حقیقتی باشد |
نتوان جستنش زجای دگر
غیر مادر نباشدش مظهر |
65 | گفتم به عشق ، واژه همپایۀ تو چیست ؟
گفتم چه سان ، چگوه نماید برابری |
گفتا یگانه گوهر دردانه ، مادر است
گفتا عجب مدار کز آن نیز برتر است |
66 | ناله کردم ذره ای از کوه دردم کم نشد
در گلستان گرد گل بسیار گردیدم ولی |
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد
از هزاران گل که بوییدم یکی مادر نشد |
67 | گرفتار محبت را نشان هاست
ندیدم عاشقی صادقی چو مادر |
که خود خاموش و حرفش بر زبان هاست
که مهرش تا ابد پاینده بر جاست |
68 | به گیتی واژه ای زیباست ، مادر
ندیدم عاشقی صادق چو مادر |
کلامی دلکش و رعناست ، مادر
به مهر طفل خود شیداست ، مادر |
69 | کسی که ناز مرا می کشد ، مادر بود
مرا ستارۀ صبحی که هر چه کوشیدم |
کسی که حرف مرا می شنید ، مادر بود
شد آخر از نظرم ناپدید مادر بود |
70 | بود اینجا مزار مادر من
چو نی ، می نالم و می گریم آن دم |
فروغ دیده و تاج سر من
که شد آخر از نظرم ناپدید مادر بود |
71 | گل از روی تو وام کرده است خوبی
چو موج خیالت خرامد به سویم |
چو جویم گلی را ، به یاد تو هستم
شوم غرق رویا ، به یاد تو هستم |
72 | ای پاک دل نیک سرشت
گوهر عمر من و تاج منی |
ای به زیر قدمت ، باغ بهشت
کعبه و مسجد و محراب منی |
73 | قلبم شده رنجور زهجران تو مادر
هر روز کنم آرزوی روی تو افسوس |
فکرم شده این گونه پریشان تو مادر
دستم شده کوتاه زدامان تو مادر |
74 | رفتی و آتش زدی بر جسم وجانم ، مادرم
چون به یاد آرم محبت های دیرین تو را |
گشته تاریک از فراغت آشیانم ، مادرم
آتش غم می کشد شعله به جانم ، مادرم |
75 | باز آمدم به کوی تو ، ای کعبۀ امید
باز آمدم که بوسه زنم بر مزار تو |
ای مادری ، که ساحت جانم سرای توست
ای قبله ای ، که جان و دل من فدای توست |
76 | مادرم ، فردا که زهرا پا به کوثر می نهد
باز آن جا هم مرام مادری در پیش گیر |
در صف خدمت گزارانش تو را جا می دهد
جان مولا ، پیش زهرا ، دست ما را هم بگیر |
77 | مادر به زیر خاک چه خوش آرمیده ای
مادر چه شد که با همۀ مهر مادری |
ای باغبان زگلشن خود دل بریده ای
دس از من و نوثمرانت کشیده ای |
78 | چراغ خانه ام خاموشه امشب
کجایی تا کشی دست محبت |
کجایی مادر خوبم کجایی
چو طفلان بر سر و رویم کجایی |
79 | چون شمع همه سوزیم از مرحمتت مادر
زخم دل خونین را هرگز نتواند دوخت |
بوسیم یتیمانه جای قدمت مادر
جز سوزش مژگان و دست کرمت مادر |
80 | به یاد شمع رویت همچنان پروانه می سوزم
گهی آیم کنار قبر تو با دیدۀ گریان |
تو رفتی من به جایت اندرین کاشانه می سوزم
گهی از مهربانی های تو در خانه می سوزم |
81 | این جا مزار عشق و صفا و محبت است
این جا به خواب ناز فرو رفته ، مادری است |
این خوابگاه ، مظهر دریای رحمت است
ای وی هر آنچه مانده ، کمال و فضیلت است |
82 | یاد ایامی که مادر داشتم
زندگی با او مرا افسانه بود |
افسری زیبنده بر سر داشتم
روشنی بخش دلم در خانه بود |
83 | مادرم عشقی اگر بود ، ز رخسار تو بود
خانه را سوختی از هجرت خود ، تا به ابد |
دل من بندۀ آن مهر و گرفتار تو بود
دل ما تشنۀ یک لحظۀ دیدار تو بود |
84 | ای سرو ، سایه از سر ما برگرفته ای
ای خاک تیره مادر ما را عزیز دار |
خود رفته ای و منزل دیگر گرفته ای
این نور چشم ماست که در بر گرفته ای |
85 | مرا ستارۀ سرخ و سپیدی ، ای مادر
تمام خلق و وجودت چو نام تو زیباست |
چرا تو از نظرم ناپدیدی ، ای مادر
ز من چو آهوی تنها رمیدی ، ای مادر |
86 | فلک ، دیدی چه خاکی بر سرم شد
برفت از دست ، ماو نازنینم |
برون آخر زدستم مادرم شد
که از هجران او اندوهگینم |
87 | ندارم طاقت دوری مادر
دگر بر محفل تاریک و سردم |
چرا آن مونس و یاور نیاید
چرا آن مهربان مادر نیاید |
88 | روان مادرم شادان که عمری
به گوشم نغمۀ توحید سرداد |
مرا در راه یزدان ،رهبری کرد
به جای مادری ، پیغمبری کرد |
89 | مادر زدرخت ، همچو برگ افتادی
تا دیدۀ عقل را گشودم دیدم |
از چشم زمانه ، چون تگرگ افتادی
بی چون و چرا به کام مرگ افتادی |
90 | حیف از این مادر که رفت از دست ما ، ای کردگار
رنج بی حد و فراوان از برای ما کشید |
می کنیم بهرش ز دیده ، اشک غم هر دم نثار
کام دل هرگز ندید آن با وفا از روزگار |
91 | مادر ، جگرم سوخت زبس رنج کشیدی
در کام افق رفته فرو دختر خورشید |
رفتم زکف و زندگی ام پاک تبه شد
روز پسرت ای زن ناکام سیه شد |
92 | مادر به من مگیر که در بزم روزگار
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر |
چون دور به من رسید شکستند ساغرم
این مهر بر که افکنم ، این دل کجا برم |
93 | مظهر عاطفه و مهر و وفا مادر من
سوختی همچو یکی شمعی و روشن کردی از برم رفتی و هرگز نرود تا به ابد |
گوهر بحر محبت به خدا ، مادر من
هستی و خانۀ تاریک مرا مادر من مهر تو ، یاد تو از خاطره ها مادر من |
94 | مادرم ، ای مؤمن با عصمت و نیکو خصال
روز تاسوعا نمودی دار فانی را وداع آرمیدی صبح عاشورا تو در دامان خاک |
با شهیدان گشته ای محشور ، ای فرخنده فال
سوی حق بشتافتی از بستر رنج و ملال با سعادت بودی و شد قرب جانانت وصال |
95 | مادرم از آشیان خود پریدن زود بود
با دل پر آرزو در خاک رفتن زود بود من به دل جانا امید بندگی ها داشتم |
دل زقید خانمان خود بریدن زود بود
آفتابا از لب بامم پریدن زود بود از من دل مرده اینک دل بریدن زود بود |
96 | مرا گر بود انسی در زمانه
دو چندان است بر جانم غم او چو محرم نیست ، این غم با که گویم |
به مادر بود و او رفت از میانه
که نتوان کرد پنهان ماتم او مرا او بود محرم ، با که گویم |
97 | مرا گر بود انسی در زمانه
دو چندان است بر جانم غم او چو محرم نیست ، این غم با که گویم |
به مادر بود و او رفت از میانه
که نتوان کرد پنهان ماتم او مرا او بود محرم ، با که گویم |
98 | آنچه گفتند زدرد و غم و هجران اینک
آه از آن شب که سر خاک تو گل ریخته ام |
دوری روی تو را دیدم و باور کردم
وای از آن خاک که در هجر تو بر سر کردم |
99 |
غم پژمودنت ای جان به گلستان گفتم شبی در عالم تنهایی خویش |
بلبلان را خبر از هجرت مادر کردم در دل را زغم ها باز کردم |
100 |
در آن خلوت سرای بی کسی ها به یاد مادرم اشکی فشاندم |
خدا را دم به دم آواز کردم غم دیرینه را آغاز کردم |
101 | تاج از فرق فلک برداشتن
روز بر انواع نعمت های ناز بر تو ارزانی که ما را خوش تر است |
تا ابد آن تاج بر سر داشتن
شب بتی چون ماه در برداشتن لذت یک لحظه ما در داشتن |
102 | سال ها خاموش بودی ، مادرم
آرزوها داشتی در دل ولی کسی فراموشم شود آن خاطرت |
حاصل عمرت به بیماری گذشت
روز و شب با اشک و با زاری گذشت گرچه با رنج پرستاری گذشت |
103 | آمدی با تاب گیسو تا که بی تابم کنی
آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من رفتی از پیشم که دور از چشم خود تا نیمه شب |
زلف بر یک سو زدی تا غرق مهتابم کنی
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی با صدای لای لای گریه ها خوابم کنی |
104 | تا با حریم گرم تو بودیم در تماس
هر کو چو من نوازش مادر به چشم دید آن شیر خواره کو به سرش نیست مادری |
هرگز نبودمان به دل از دیو و دد هراس
از دیدن یتیم بلرزد تنش چو بید زان دلخراش تر به خدا نیست منظری |
105 | کسی که ناز مرا می کشید مادر بود
کسی که در دل شب از صدای گریۀ من |
کسی که حرف مرا می شنید ، مادر بود
سپندوار زجا می جهید ، مادر بود |
106 | کسی که در غم و اندوه و در پریشانی
یکی شکسته قفس ماند و خسته مرغی زار مرا ستاره صبحی که هر چه کوشیدم |
به دردهای دلم می رسید ، مادر بود
که از ثری به ثریا پرید ، مادر بود شد آخر از نظرم ناپدید ، مادر بود |
107 | نیلی است جامه از ستم چرخ اخضرم
بر هر غمی که بود دلم داشت صابری |
خون دل است از خم گردون به ساغرم
تا شاه بود دیده به دیدار مادرم |
108 | ترک وطن گرفت و به جایی وطن گزید
بالین به خشت و بسترش از خاک ساختم دارم سپاس از تو پس از آفریدگار |
که امید نامه نیست به بال کبوترم
آن کو به مهد سینۀ خود داشت بسترم این بطن طاهرت ، صدف پاک گوهرم |
109 | به بحر عشق من ای در پر بها ، مادر
برای من تو نه مادر که هم پدر بودی |
به گنج عمر من ای گوهر وفا ، مادر
برای رنج و غم و درد من دوا ، مادر |
110 | بزیستی به دیانت ، به صبر و استغنا
تو همچو جان عزیزم به تن گرفته مکان زداغ رحلت تو سینه گشته آتشگاه |
به سرفرازی و عصمت ، رضا ، حیا ، مادر
تو همچو نور به چشمم گرفته جا، مادر مگر که صبر رسد از خدا به ما ، مادر |
111 | گل اگر بود مادر من بود | هرگز نبودمان به دل از دیو و داد هراس |
112 | روی مادر ندیده ام هرگز
کودکان گریه می کنند و مرا |
چشم طفل یتیم ، روشن نیست
فرصتی بهر گریه کردن نیست |
113 | افخم و حزن و هراس از شب و بی تابی عشق
زینب زینتی عقد ثریایی من |
با دلش پرده نشینی فریبای تو کو
هیچ پرسی که گل اعظم رعنای تو کو |
114 | ای آسمان به جلوه خورشید خود مناز | مادر ، ستاره ای است که خورشید پرور است |
115 | دریغا که خورشید این خانه رفت
جگر سوز داغی به دل ها گذاشت |
غریبانه آمد ، غریبانه رفت
چه بار غمی بر دل ما گذاشت |
116 | اگر مادر نباشد زندگی نیست
خدا عشق است و مادر مهر مطلق |
به خورشید و فلک تابندگی نیست
به آنان بندگی ، شرمندگی نیست |
117 | بیا چون شمع ها نم نم بگوییم
بیا چون باغ گل در زیر باران |
غریبانه در این ماتم بگرییم
به یاد باغبان با هم بگرییم |
118 | تو رفتی ترک کردی مادر این دنیای فانی را
همیشه شادمان بودم که چون تو مادری دارم |
برایم تیره کردی زندگی و زندگانی را
کجا دیگر توانم دید روی شادمانی را |
119 | رضای حق رضای توست مادر
تو روح پاک هر کاشانه بودی تو را حق می ستاید ، من که هستم |
بهشتش زیر پای توست مادر
تو جانی و هم جانانه بودی اگر مستم ، من از جام تو هستم |
120 | زندگی با آن عزیزان یاد باد
بوسه مادر ، گل آهنگ پدر ای دریغا قدرشان نشناختیم |
خلوت آرام جانان یاد باد
مهربانی های آنان یاد باد رحمت آن مهربانان یاد باد |
121 | این گل که به خاک خفته یک خار نداشت
غمخوار همه بود و دلش گنجی بود |
بسیار کشیده رنج و آزار نداشت
جز گوهر عشق و مهر و ایثار نداشت |
122 | ای کاش تو باز آیی و من پای تو بوسم
هر جا که گذشتی و دمی جای گرفتی |
در سجده روم صورت زیبای تو بوسم
آنجا روم و گریه کنان جای تو بوسم |
123 | پای دریچه ای
چشم به چشم مادر بیمارم اوفتاد یادش به خیر باد او از همین دریچه به آفاق پرگشود رفت آن چنان که هیچ نیامد دگر فرود |
124 | خدایا هیچ آسمانی بی ستاره ،
هیچ گلشنی بی گل ، هیچ دلی بی امید ، هیچ سینه ای بی صفا ، و هیچ خانه ای بی مادر مباد. |
125 | نامت ، نیایش بود
و نگاهت ، نوازش در چشمانت چه داشتی که آفتاب با یاد آن سیاه صمیمی هر صبح سر بر می داشت و هر غروب می خوابید؟ از وسعت کدام دریا می نوشیدی که دلت سرچشمۀ پاکی ها بود
|